عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا
اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به
جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت
.
عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا
اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به
جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت
.
فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است
چشمانم غرق در اشکهایم شده ….
دیگر گذشت ، تو کار
خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من
با تو بود که تباه شد…
.
یک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا میکنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرفهای دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق میدانند.
از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،
از تو
میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،
نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق
بچشم.
از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،
این را هم فراموش میکنم ،
جای من در اینجا نیست!
.
هر شب مرا با خود میبری
میبری به جایی که تاریک
است و روشنایی آن تویی
هرشب مرا به اوج میبری
میرسیم به جایی که نگاهت همیشه
آنجا بود
ما یکی شده ایم با هم
همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای
من…
همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،
یکی که عاشقانه دوستش دارم ،
یکی که برایم یک دنیاست….
دنیای زیبایی که درون آنم
ببین یک دیوانه دائم
نگاهش به چشمان توست ، من همانم!
.
تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
دختری ۱۵
ساله ، نوزادی ۱ ساله به بغل داشت… ((مردم)) زیرلب بهش میگفتن فاحشه!
، اما هیچ
کس نمیدونست که به این دختر در ۱۳ سالگی تجاوز شده بود!!!
یک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا میکنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرفهای دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق میدانند.
هر شب مرا با خود میبری
میبری به جایی که تاریک
است و روشنایی آن تویی
هرشب مرا به اوج میبری
میرسیم به جایی که نگاهت همیشه
آنجا بود
ما یکی شده ایم با هم
همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای
من…
همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،
یکی که عاشقانه دوستش دارم ،
یکی که برایم یک دنیاست….
دنیای زیبایی که درون آنم
ببین یک دیوانه دائم
نگاهش به چشمان توست ، من همانم!
.
متن کامل به همراه دانلود دکلمه در ادامه مطلب
رفته بودم
فروشگاه ..
يكي از اين فروشگاه بزرگا , اسم نميبرم تبليغ نشه براش !
يه
پيرمرد با نوه اش اومده بود خريد، پسره هي زِر زٍر مي كرد. پيرمرد مي گفت: آروم باش
فرهاد، آروم باش عزيزم!
جلوي قفسه ي خوراكي ها، پسره خودشو زد زمين و داد و
بيداد ..
پير مرده گفت: آروم فرهاد جان، ديگه چيزي نمونده خريد تموم بشه.
دَم
صندوق پسره چرخ دستي رو كشيد چنتا از جنسا افتاد رو زمين، پيرمرده باز گفت: فرهاد
آروم! تموم شد، ديگه داريم ميريم بيرون!
من كف بُر شده بودم.
بيرون رفتم بهش
گفتم آقا شما خيلي كارت درسته اين همه اذيتت كرد فقط بهش گفتي فرهاد آروم
باش!
پيرمرده با اين قيافه :| منو نگاه كرد و گفت:
عزيزم، فرهاد اسم مَنه!
اون پدر سگ اسمش سيامكه !!
از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی بهم میرسی
زمین بیهوده گرد نیست
. . . . . . . . . . . . . . .
دقت کردین همیشه خنده دار ترین موضوعات زمانی به مغزت میرسه که وسط مراسم ختم هستی؟
. . . . . . . . . . . . . ..
هیچ لذتی بالاتر از این نیست …که جواب تلفن های کسی رو ندی ، که قبلا جوابتو نمیداد
. . . . . . . . . . . . . .
وقتي كسي اذيتت ميكنه 42 تا ماهيچه لازمه تا اخم كني،اما فقط 4 تا ماهيچه لازمه تا دستت رو دراز كني و بزني پسه كلش!
. . . . . . . . . . . . . . .
هیچ چیز بدتر از اون لحظه نیست که وسط بحث متوجه میشی که حق با طرفت هست و تو رسما داری حرف اضافه میزنی!
دوستت دارم هدیه ایست
که هر قلبی فهم گرفتنش را ندارد
قیمتی دارد که هر
کسی توان پرداختش را ندارد
جمله ی کوتاهیست
که هر کسی لیاقت شنیدنش را ندارد
!!!-
. . . . . . . . . . . . . .
میگن: منتظر نباش کسی بیاد که دنیا را بهت بده ....دعا کن کسی پیدا بشه که تو را به دنیا نده....
. . . . . . . . . . . . . .
صداي قلب شكسته ام رانشنيدي،حالا كه تنها شدي مرا ديدي،ديگرنه ظالمم نه عاشق،رسواي عالمم، چون دل از من دزديدي
. . . . . . . . . . . . ..
رضا کیانیان گفت و
گویی با ماهنامه صنعت سینما کرده و در بخشهایی از این گفت و گو گفته خاله و شوهر
خاله او بسیار تعارفی هستند و تا آخر عمر در نهایت ادب به هم تعارف می کردند. مثلا
وقتی خاله ام می خواست جلوی شوهر خاله ام چای بگذارد شوهر خاله ام می گفت چرا زحمت
می کشید؟ یا خاله ام می گفت قند بیاورم برایتان یا نبات؟ شوهر خاله ام می گفت: راضی
نیستم خودم بر می دارم.
کیانیان در ادامه گفته :دوستی می گفت عمه و شوهر عمه من
هم در تمام عمر همین قدر تعارفی بودند. من زمانی از عمه و شوهر عمه ام پرسیدم :حاج
آقا با این همه ادب وتعارف شب زفاف چه کردید ؟
گفت :من وعمه ات را بردند حجله و
در را قفل کردند .عمه ات آن سمت نشست و من سمت دیگر. رخت خواب هم پهن بود. اما هیچ
کدام جرات نداشتیم به هم نگاه کنیم بعد از یک ساعتی عزمم را جزم کردم. رفتم به سمت
عمه ات و روبنده اش را برداشتم .عمه ات آنقدر خجالت کشید و قرمز شد که من نفسهایم
به شماره افتاد و به جای خودم برگشتم. یک ساعت دیگر گذشت و من عزمم را جزم کردم و
این بار کنارش نشستم و گونه او را بوسیدم .عمه ات هم می گفت: قربون لب و دهنتون چرا
زحمت میکشید؟!
دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه
بودن!
دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!
دختر بودن یعنی کله قند و
لی لی لی لی …
دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!
دختر بودن یعنی الگوی
خیاطی وسط مجله های درپیت
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت
هستن
دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!
دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد
کثیفه ؟؟!
دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟
دختر بودن یعنی باید فیلم
مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!
دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته
شدن!
دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!دختر
بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!
دختر بودن یعنی به به خانوم
خوشگل….هزار ماشالااااااا…
دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!
دختر
بودن یعنی لباست ۴ متر و نیم پارچه ببره!
دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس
هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!
دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!
دختر بودن
یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!
دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟!
با کی حرف میزدی؟!
دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!
دختر بودن یعنی اجازه
گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن!
قامتت چون سرو،
چشمانت چون آهو،
گيسوانت چون آبشاران،
ابروانت چون
كمند،
خلاصه هيچ چيت به آدمي زاد نرفته!
. . . . . . . . . . . . . ... . . .
اسمت را روي غنچه نوشتم،باز شد.
رو درخت نوشتم،ميوه داد.
تو صحرا
نوشتم،لاله زار شد.
آخه اين اسمه يا كود شيميايي؟
. . . . . . . . . . . . . . . . .
هر کسی بهت نگاه کرد عاشقت نیست ، شاید اشتباه گرفته یا ممکنه الاغش گم شده باشه!!
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم ------------------------------ رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید بانوی دریای من... کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت. | |
تعداد صفحات : 4